سلام به دوستان عزیز
حتما با خودتون فکر میکنید چرا عنوان این مطلب مریضی منه !!مگه نه؟
این که اشکالی نداره الان براتون میگم.
داستان از این قرار بود که من 1شنبه سرما خوردم.
بعد هم که سرما خوردم مدرسه نرفتم و تو خونه یا پای فیسبوک بودم یا وبلاگ 
خلاصه که هی حالم بدتر شد 
مامانم به بابام گفت که منو امروز ببره دکتر ولی من گفتم نه من خوبم و نرفتم دکتر.
بعد شب از گلو درد خواب آروم نداشتم و داشتم میمردم (بگین خدا نکنه)
بله جونم براتون بگه فردا صبحش یعنی 2شنبه که شد دیگه خیلی داشتم میمردم(بگین خیلی خدا نکنه ) 
واسه همینم 2شنبه هم نرفتم مدرسه
وووووو سه شنبه هم نرفتم
که رفتم دکتر و دکتر گفت لوزه هات متورم شده نباید چیزای ترش بخوری.
و هییین 2 تا آمپولم بهم اد گفت اینارو رعایت کنی خوب میشی.
منم که دماغم گرفته بود و نمی تونستم درست با آقای دکتر حرف بزنم 
منظورم از گرفتن دماغم اینه که حرف نون رو دال میگفتم و حرف میم رو هم دال میگفتم.
برا همین وقتی به دکتر می خواستم بگم نه میگفتم ده
مامانمم منو مسخره می کرد.
هاهاهاهاهاهاهاااااا
البته 4 شنبه هم نرفتماااااا
4شنبه دومین آمپولو زدم تو اوووووون هوای بااارونی .آخی تمومید
به مامانم گفتم مامان من الان از 1 شنبه نرفتم مدرسه معلمم سرمو میذاره رو سینم
گفت خوب حالت بد بود
گفتم آره خوب .
ولی خودمونیماچه حالی داداین چندروزبه غیرازدقایقی که آمپول زدم بادقایقی که باید بخورشلغم میدادمو شلغم میخوردم.
همش دیگه خوب بود.
الانم 5شنبسووو شنبه هم امتحان علوم دارم
من میرم که بخونم سرتونم درد اووردمااا ببخشید 
قربون شما
نظرات شما عزیزان: